انتشار تصاویری از کتاب سبک زندگی و مدیریت خانواده پایه دوازدهم دختران به دلیل تشویق دختران به ازدواج زودهنگام و ارائه آمار از زنانی 10 سال به بالایی که تا کنون ازدواج نکردهاند انتقادات بسیاری را به دنبال داشت.
در این کتاب به شیوهای مخملی، رندانه و موذیانه سعی شده که دختربچههای بالای ده سال را به عنوان زنانی آماده ازدواج معرفی کرده و به اصطلاح فرهنگ ازدواجهای زودهنگام و در سنین کودکی و نوجوانی را به شیوهای آرام و عادیانگارانه در جامعه ترویج دهند.
نگاهی که تا آنجا پیشرفت کرده که در برخی بیلبوردهای شهری نیز به نام تبلیغات تصاویر کودکان در حالی که لباس عروس و داماد را بر تن کردهاند منتشر شود. جالب آنجاست که در سالهای گذشته مجلس دهم به سمت تغییر و افزایش سن ازدواج دختران پیش رفت اما با سنگ انواع مخالفتها و ممانعتها مواجه شد.
حالا اما این طرز فکر غیرعقلانی و غیر کارشناسی تا جایی پیش رفته است که امروز کتابی که قرار بود سبک زندگی و مهارتهای ضروری برای ارتقای کیفی زندگی افراد در روزهای بزرگسالی را آموزش دهد قدم در راه ترویج ازدواجهای زودهنگامی گذاشته که در بسیاری موارد امتحان خود را پس داده و به هیچ عنوان با صلاح و سبک زندگی انسان امروز سازگار نیست.
وقتی محتوای درسی، کودکان را در معرض تهدید قرار میدهد
به گزارش سلامت نیوز، گرچه به گفته برخی معلمان این کتاب چندان هم مورد توجه قرار نگرفته و جزو دروس اختیاری در مدارس است و معمولا دانشآموزان هم صرف کسب نمره این درس را انتخاب میکنند اما صرف وقت و هزینه برای درج چنین محتوایی در کتاب درسی که بانی آن آموزش و پرورش کشور است محل سوال و انتقاد فراوانی دارد. در جامعه امروز ایران هم هستند شهرها،روستاها و خانوادههایی که صورت سنتی دختربچههای خود را در دام ازدواجهای زودهنگام انداخته و با وجود تمام آسیبهای این روش بنا بر سنت و فرهنگ خود این پدیده را تکرار میکنند و کاری هم با رضایت یا عدم رضایت فرزند خود ندارند.
وجود چنین محتوایی در کتب درسی چنین خانوادههایی را در فشار آوردن بر فرزندان و بهویژه دختران خود برای پذیرش انتخاب والدین و تن دادن به ازدواجهای ناخواسته جریترمیکنند. شاید بد نباشد نویسندگان این کتاب سری هم به مراکز کاهش آسیب و بهزیستی زده و به عاقبت زنانی که قربانی ازدواجهای زودهنگام و بدون قدرت انتخاب دست زدهاند نگاه کنند، یا به روزهای سخت و پر دلشوره کودکی که قرار است بار زندگی ناخواسته را بر گردن گرفته و ردپای دردناک روابط زناشویی و زایمانهای زودهنگام را در تمام تن و جانش حفظ کند. گویا از نظر مروجین چنین فکری تنها یک تن زنانه داشتن برای ورود به زندگی زناشویی کافی است.
آسیب چنین محتوایی تا آنجاست که برخی کارشناسان معتقدند چنین محتوایی باعث افزایش خشم مردمی میشود که از تبعات منفی ازدواج کودکان آگاه هستند مسالهای که میتواند متخصصان و آگاهان را بیش از پیش از سیستم آموزشی کشور ناامید و دلسرد کند.
از دیگر سو وجود چنین نگاه و تفکری در بدنه آموزش و پرورش و ترویج آن، آخرین سنگر و پناه دانشآموزان و بهویژه دختربچههایی را که دل در گرو تحصیل داشته و ترجیح میدهند هر موضوعی را در زمان مناسب آن تجربه کنند از آنها گرفته و در معرض خطر بزرگ ازدواج زودهنگام و تبعات ناشی از آن قرار میدهد.
با دکتر سمانه صادق محبوب روانشناس مدرسه و رواندرمانگر کودک و نوجوان درباره تبعات کودک همسری و علل مخالفت متخصصان با این پدیده گفتگو کردیم.
به جای ترویج کودک همسری مهارتهای زندگی را به نوجوان آموزش دهیم
صادق محبوب در اینباره به سلامت نیوز میگوید: بسیاری از مباحث این کتاب خوب و لازم بودند اما در اینکه بخشی از کتاب درباره تردید درباره انتخاب همسر و انعطافپذیری در این خصوص صحبت شده مساله دیگری است. به نظر من مهمترین ویژگی یک نوجوان آن است که به شدت دچار بحران هویت بوده و سردرگم است زیرا هنوز نتوانسته خود را به درستی بشناسد. در نتیجه بیان کردن این موضوع در کتب درسی میتواند برای نوجوان سردرگمی بیشتری ایجاد کند.
وی ادامه میدهد: شاید بهتر است در این کتب مهارتهایی که سازمان جهانی بهداشت نیز بر ضرورت آنها تاکید کرده آموزش داده شود. ضروریست افراد برای داشتن زندگی اجتماعی و فردی با کیفیت، این 10 مهارت زندگی را آموزش ببینند، مثلا بهتر است درباره مهارت خودآگاهی صحبت شده و به این موضوع پرداخته شود که یک دانشآموز پایه دوازهم چه میزان خود را میشناسد و چقدر از مهارت ارتباط موثر و همدلی برخوردار است یا اینکه تا چه میزان میتواند هیجانات خود را مدیریت و حل مساله کند. قدرت تصمیمگیری در این نوجوان چگونه است؟ تفکر انتقادی و تفکر خلاق دارد یا خیر؟ روابط بین فردی را نیز باید به دانشآموزان نوجوان آموزش بدهیم.
این روانشناس کودک و نوجوان عنوان میکند: یک فرد نوجوان آشفتگیهای خاص سنش را دارد در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت فردی که خود را نمیشناسد به ازدواج فکر کند. در جایی از کتاب سبک زندگی دختران پایه دوازدهم آمده است که یک دختر خانم در حال مطالعه کتاب فیزیکش بوده و در عین حال به این فکر میکند که با خواستگارش چه کند. چرا باید درست در مقطع تحصیلی که دانشآموزان این پایه قرار است کنکور بدهند و بسیاری از آنها به دلیل شرایط درسی و نگرانی بابت آینده به شدت بهم ریخته هستند چنین تردیدهایی را در بچهها ایجاد کنیم که مثلا فیزیکم را بخوانم یا به خواستگارم فکر کنم. گر چه در این کتاب سعی شده به این دختر کمک کنند که به تردید خود غلبه کند اما سوال اساسی این است که چرا باید چنین چیزی در کتاب درسی مطرح شود.
وی با بیان اینکه دانشآموزان تا اتمام پایه دوازدهم به فکر اتمام تحصیلات و شرکت در کنکور هستند، میگوید: اگر در این سنین ازدواجی رخ دهد مانند آن است که این نوجوان را به سوی یک ازدواج اجباری هول دادهاند. یعنی بعد از یک مدت حس میکند به داخل زندگی پرت شده است که از روی اجبار بوده است چرا که هنوز نمیتواند به خوبی تصمیم گرفته و انتخابی درستی در این خصوص داشته باشد. نوجوان در این سن حتی نمیتواند هیجانات خود را کنترل کند چگونه میتواند فرد مناسبی را برای ازدواج انتخاب کند؟
پیش نیاز یک ازدواج سالم چیست؟
صادق محبوب با تاکید براینکه پیشنیاز یک ازدواج سالم و خوب بلوغ فکری، فیزیکی، اجتماعی و عاطفی زوجین است، توضیح میدهد: در واقع مجموعهای از این موارد است که پیش نیاز وقوع ازدواج است. سن مولفه بسیار مهمی در ازدواج است. یعنی هر چه سن فرد و تجربههای محیطی افزایش یابد باعث میشود که فرد بالغتر شود.
وی با اشاره به اینکه بر اساس تعاریف جهانی به ازدواج افراد زیر 18 سال کودک همسری میگوییم، توضیح میدهد: در دوران بزرگسالی انسان دارای تفکر انتزاعیست به این معنی که فرد قدرت استدلال و دیدن واقعیتها را پیدا میکند. آغاز رشد تفکر انتزاعی از سن 12 سالگیست بنابراین فرد زیر 12 سال اصلا چنین تفکری ندارد و هر چه که درک میکند با توجه به لمس است مانند تفکر عینی یعنی فرد چیزی را میبیند و باور میکند اما نمیتواند از نظر ذهنی آن را درک و تعریف کند.
این روانشناس با بیان اینکه رشد تفکر انتزاعی به محیطی که فرد درآن رشد میکند بستگی دارد، عنوان میکند: علت ازدوج کودکان در بسیاری مواقع فقر فرهنگی، فقر اقتصادی، فرزندپروریهای نادرست والدین و گاهی سیاستگذاریهای اشتباه در محیطهای اجتماعی و فرهنگی و ... است از چنین محیطی نمیتوان انتظار داشت که تفکر انتزاعی را سریع در فرد رشد دهد. در واقع کودک همسری مورد پذیرش جوامعی است که این علل در آنها وجود دارد. وقتی این علل در جامعهای وجود داشته باشد محیط غنی نیست و نمیتوان گفت در یک فرد 17 یا 18 ساله در چنین جامعهای تفکر انتزاعی رشد کرده است.
وی میافزاید: ما در روانشناسی میگوییم حتی سن افراد نشاندهنده بلوغ فکری و روانی آنها نیست. یعنی اینکه یک فرد تا چه میزان میتواند حل مساله کرده و ارتباط خوبی با اطرافیان برقرار کند یا اینکه تا چه میزان تصمیمگیریهایش درست داشته باشد، اینکه چقدر خود را بشناسد و نسبت به خود آگاهی داشته باشد در بلوغ فکری و روانی مهم است. درباره بلوغ اجتماعی نیز باید گفت که فرد باید بتواند ارتباط موثربا محیط اطراف خود برقرار کند، بلوغ اقتصادی یعنی فرد بتواند کسب درآمد کرده و تحلیل کند که چگونه زندگیاش را رشد دهد. مجموعه این بلوغها باید در یک فرد وجود داشته باشد تا بتواند ازدواج کند.
مرگ کودکان و نوجوانان به دنبال زایمانهای زودرس
صادق محبوب خاطر نشان میکند: گویا آنچه مدنظر طرفداران ازدواج کودکان است بلوغ جسمی است و فکر میکنند کودکی که به بلوغ جسمی میرسد میتواند ازدواج کند در صورتیکه مقدم بر بلوغ جسمی آن است که فرد درحال ازدواج تا چه میزان به لحاظ روانی پختگی دارد و چقدر قدرت کنترل و مدیریت زندگی خود را دارد. هدف از ازدواج هم بسیار مهم است. ازدواج بنیان تشکیل خانواده است و خانواده قرار است کارکرد مثبتی برای اجتماع داشته باشد. قاعدتا هدف از ازدواج در یک جامعه باید رشد جامعه باشد تا اجتماعی سالم و دارای سلامت روان داشته باشیم. بنابراین صرف اینکه یک دختر مهارت برای رسیدگی به امور خانه را دارد نمیتوان گفت او پختگی روانی کامل را داشته و میتواند مسائل را مدیریت و حل کند.
به گفته وی کودک همسری 3 مساله را درون خود دارد اول اینکه معمولا در کودک همسری حق انتخاب از فرد گرفته میشود و بزرگترها برای کودک تصمیم میگیرند که با چه کسی ازدواج کند. موضوع دوم محرومیت کودک از آموزش است در حالیکه آموزش فرد را رشد میدهد و آگاهی او را بیشتر میکند. در مقالات مشخص شده که اکثر کودکان بعد از ازدواج شرایط ادامه آموزش را نداشتهاند. موضوع سوم آن است که باید به سلامت افراد دقت کنیم یعنی بهداشت بهویژه برای دختران مهم است. رابطه جنسی که قبل از سن 17یا 18 سالگی یا در سن 12، 13 سالگی رخ میدهد به نظر من با سوءاستفاده جنسی هیچ تفاوتی ندارد و انقدر ممکن است بار هیجانی زیادی برای دختربچه داشته باشد که آسیبهای زیادی را به او وارد کند. در بسیاری مواقع زایمانهای در سن کم باعث مرگ کودک یا نوجوان میشود.
صادق محبوب خاطر نشان میکند: باید به دقت نگاه کرده و بررسی کنیم که نتیجه این نوع تفکر که در کلاس دوازدهم سبک زندگی عنوان شده و از دختربچه 10 ساله به عنوان زن آماده ازدواج صحبت میکند و آمار ارائه میدهد چیست. ما کودک کار، کودک بدسرپرست و بیسرپرست کم داریم؟ اگر اندکی بررسی کنیم بسیاری از این کودکان حاصل ازدواجهایی هستند که در کودک رخ داده است. نکته مهم آن است که گرچه در ازدواج کودکان دختران و پسران هر دو آسیب میبینند اما معمولا قربانی کودک همسری دختران هستند، زیرا معمولا نتیجه این کودک همسری زنی است که از خود هیچ اختیاری ندارد، زنی منفعل و سلطهپذیر که به تدریج این شرایط باعث پنهانکاری و طلاق عاطفی خیانت و طلاق میشود. یعنی ازدواج کودکان نه تنها به فرد آسیب میرساند که بدنه جامعه را نیز تخریب میکند.
وی بیان میکند: طرفداران ازدواج کودکان معتقدند ازدواج زودهنگام باعث سلامت جنسی و روانی میشود درحالیکه این پدیده کاملا به بدنه جامعه آسیب میزند. با ازدواج در کودکی فرایند رشد فرد متوقف میشود. مادربزرگانی که در کودکی ازدواج کردهاند محیط خود را تجربه نکردهاند در بسیاری از مقالات و مصاحبهها افرادی که در کودکی ازدواج کردهاند میگویند که ناگهان به یک زندان پرت شدهاند و دیگر نتوانستهاند از آن چارچوبی که برایشان مشخص شده خارج شوند. مادربزرگی که کودک همسر بوده نتوانسته رشد کند و محیط را تجربه کند او از آموزش دور بوده است، چنین فردی ممکن است بگوید من از این شرایط راضی هستم. اما اکثر این افراد منفعل هستند.
این روانشناس مدارس تاکید میکند: بررسیها در خصوص زوجین بزهکار نشان میدهد که معمولا زن در کودکی یا نوجوانی ازدواج کرده و آنقدر منفعل و بدون قدرت بوده است که تسلیم خواستههای همسر شده است. به چنین زنانی گفته شده زندگی همین است و لازم نیست ذهنت را بیشتر رشد بدهی این افراد در یک چارچوبی گیر میفتند و معمولا جراتمندی بسیار پایینی دارند و فقط چشم میگویند.
کتابی که ایثار را وظیفه زن میداند
این روانشناس میگوید: وقتی کتاب سبک زندگی را مطالعه میکردم متوجه شدم که زنان را با صفت فداکار و از خودگذشته وصف میکنند یعنی ایثار را آموزش میدهند که از خودت بگذر و این را وظیفه دختر میدانند. از سوی دیگر تا وقتی فرد 18 ساله نشده هنوز جامعهپذیری او هم کامل نشده است یعنی دریافت او از محیط اطرافش و شخصیتش کامل شکل نگرفته است و تا بزرگسالی فرد تغییرات بسیاری را به لحاظ طرز تفکر و ... تجربه میکند، در این شرایط وقتی به دانشآموزان چنین مطالبی را در کتب درسی ارائه بدهیم بسیار آسیبرسان است. حتی ممکن است ذهن دانشآموز را به هم بریزیم، و برایشان علامت سوالهایی ایجاد کنیم. این نوجوانان در این سن و مقطع باید تصمیمهایی برای آینده خود بگیرند و این مطالب برایشان مناسب نیست.
وی اضافه میکند: در سنین نوجوانی روابط با جنس مخالف بسیار جذاب است و نوجوانان بسیاری درگیر این مساله میشوند. جالب آنکه هر قدر بیشتر مسائل را جنسیتی کرده و جو دختر – پسر راه میاندازیم بیشتر نوجوانان را به سمت کنجکاوی برای شناخت یکدیگر سوق میدهیم و آنها تمایل زیادی برای چنین ارتباطاتی دارند. وقتی در کتاب درسی درباره این مساله صحبت میکنیم آنها را بیشتر به این سمت و سو سوق میدهیم و چه بسا روابطی پیش بیاید که خارج از عرف و چارچوبهای ما باشد. ما در این کتاب درباره خواستگار و تصمیمگیری برای ازدواج و انتخاب همسر صحبت میکنیم اما دختر یا پسری که درگیر یک رابطه است یا تمایل برای ارتباط با جنس مخالف دارد با خواندن این مطالب روابط خارج از عرف در ذهنش شکل بگیرد. در این کتاب به مسائل جنسی اشاراتی هم شده است که این مساله ممکن است نتیجه عکس داده و بچهها سراغ روابطی بروند که خارج از عرف جامعه باشد.
صادق محبوب خاطرنشان میکند: باید بدانیم هدف ما از ازدواج آن است که جامعه به رشد، سلامت روان و فضای امن برسد اما این تصمیمها و پدیدهای که بدون آگاهی رخ داده ما را بیشتر به عقب برگردانده و باعث میشود که رشد ما به تاخیر افتاده و سلامت روان جامعه به خطر بیفتد.
نظر شما